جدول جو
جدول جو

معنی برطرف کردن - جستجوی لغت در جدول جو

برطرف کردن
(مُ حَ بَ)
از میان بردن. معدوم کردن. نابود کردن. نیست کردن. (یادداشت مؤلف). زایل کردن. محو کردن. رفع مانعی کردن
لغت نامه دهخدا
برطرف کردن
برانداختن ازمیان بردن زودن
تصویری از برطرف کردن
تصویر برطرف کردن
فرهنگ لغت هوشیار
برطرف کردن
مرتفع ساختن، رفع و رجوع کردن، حل کردن، فیصله دادن، حل کردن، از بین بردن، نابود کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ)
برطرف گردیدن. دور شدن. (غیاث اللغات). یکسو شدن. دور شدن و بر کنار افتادن. (آنندراج) :
صحبت ما و تو ای طوفان نگردد برطرف
ناخدا کو تا حریف ساحلم بیند مرا؟
سلیم (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
تصویری از برطرف شدن
تصویر برطرف شدن
دور شدن، برکنار افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
ازبین رفتن، از میان رفتن، زایل شدن، نیست شدن، نابود شدن، مرتفع شدن، حل شدن، فیصله یافتن، تمام شدن، به پایان رسیدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بطری کردن
تصویر بطری کردن
تعبئةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بطری کردن
تصویر بطری کردن
Bottle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بطری کردن
تصویر بطری کردن
embouteiller
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بطری کردن
تصویر بطری کردن
butelkować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بطری کردن
تصویر بطری کردن
瓶詰めする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بطری کردن
تصویر بطری کردن
abfüllen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بطری کردن
تصویر بطری کردن
розливати в пляшки
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بطری کردن
تصویر بطری کردن
بوتل میں بھرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بطری کردن
تصویر بطری کردن
বোতলজাত করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بطری کردن
تصویر بطری کردن
kuleta chupa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بطری کردن
تصویر بطری کردن
şişelemek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بطری کردن
تصویر بطری کردن
병에 담다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بطری کردن
تصویر بطری کردن
לשים בבקבוק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بطری کردن
تصویر بطری کردن
装瓶
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بطری کردن
تصویر بطری کردن
बोतल में भरना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بطری کردن
تصویر بطری کردن
разливать в бутылки
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بطری کردن
تصویر بطری کردن
บรรจุขวด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بطری کردن
تصویر بطری کردن
bottelen
دیکشنری فارسی به هلندی
اخراج کردن، اخراج
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از بطری کردن
تصویر بطری کردن
embotellar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بطری کردن
تصویر بطری کردن
imbottigliare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بطری کردن
تصویر بطری کردن
engarrafar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بطری کردن
تصویر بطری کردن
membotolkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی